اسناد من

یادداشت های یک دوست که شاید به درد دوست دیگری بخورد

اسناد من

یادداشت های یک دوست که شاید به درد دوست دیگری بخورد

من در این وبگاه قصد دارم به عنوان یک دوست اطلاعات مورد نیاز خودم که احساس می کنم بدرد بقیه نیز بخورد را یادداشت کنم.امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد

تلخیص مبحث

خواندن، استغاثه و طلب حاجت از غیر خدا

کتاب کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن عبدالوهاب[1]

ص 457 تا 508

سید ابوالفضل ایرانی

ابن تیمیه:

الطلب من غیرالله و الاستغاثة، فیما لا یقدر علیه الا الله، شرک اکبر قاتَلَ علیه رسولُ الله.[2]

من یاتی الی قبر نبی او صالح و یساله ما لا یقدر علیه الا الله فهذا شرک صریح یجب ان یستتاب صاحبه و فان تاب و الا قُتل.

حتی طلب من الحی فیما یقدر، در برخی موارد لایجوز، و أوصی النبی صل الله علیه و اله ابن عباس: اذا سالت فاسألِ الله... و أوصی طائفة من اصحابه: أن لا یسالوا الناس شیئا فکان سوط احدم یسقط من کفه فلا یقول لاحد ناولنی ایاه

دلیل:

1.    قرآن

قول کثیر من الضلال: هذا اقرب منی...لا یمکننی ان ادعوه الا بهذه الواسطة... فإن الله یقول: «وَ إِذَا سأَلَک عِبَادِى عَنى فَإِنى قَرِیبٌ أُجِیب دَعْوَةَ الدَّاع إِذَا دَعَانِ» و اخبر عن المشرکین: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِیُقَرِّبُونَا إِلى اللَّهِ زُلْفَى»

2.    سنت

الف: ود ، سواع ، یغوث و یعوق اسماء قوم صالحی بودند که وقتی مردند مردم بر سر قبور آن ها اعتکاف کرده و بعد از گذشت مدت طولانی تماثیل آن ها را به صورت اصنام دراوردند ( و پرستیدند)

ب: اعتکاف بر قبور و مسح و بوسیدن اصل شرک است به همین دلیل پیامبر فرمود: اللهم لا تجعل قبری وثنا یُعبَد

3.    اجماع سلف:

الف: احدی ازسلف امة از صحابه و تابعین و تابعین تابعین، در کنار قبور انبیاء نماز نخوانده و دعا نکرده و از آن ها چیزی نخواسته است.

ب: طلب از میت مثل اعمال نصاری در مورد مسیح و مادرش و بزرگانشان است. به این دلیل که اگر چنین طلبی جایز بود به طریق اولی اصحاب پیامبری که اکرم الخلق است چنین اعمالی را انجام می دانند لکن انجام نداند نه در غیبتش و نه بعد مماتش.

 

4.    دلیل عقلی

توکه غیر خدا را می خوانی اگر گمان می کنی غیر اعلم به حالت و اقدر به اعطا است، به خدا کافر شدی (عدلتَ عن سواله الی سوال غیره) واگر به خاطر اقرب بودن می خوانی، بدان که معنای اقرب بودن او این است که خداوند به او ثواب بیشتری خواهد داد.

اگر مستحق عقاب و ردِ دعا باشی، نبی نمی تواند خدا را بر چیزی که کراهت دارد وادار کند و اگر نه (یعنی مستحق عقاب و ردِ دعا نباشی) که خداوند اولی است به رحمت و قبول دعا.

ان قلت: اگر نبی صل الله علیه و اله در حق من دعا کند به اجابت نزدیکتر است کما کان الصحابة یطلبون من النبی صل الله علیه و اله.

جواب: هذا مشروع فی الحی دون المیت.

فرق بین در خواست در زمان حیات پیامبر یا صالح با زمان مرگ یا غیبت او این است که در زمان حیات و حضورش کسی او را نمی پرستد!.

محمدبن عبدالوهاب:

می گوید: ان النبی صل الله علیه و اله قاتل المشرکین لتکون جملة اشیاء کلُها لله، که از آن جمله دعا و استغاثه از غیر خداست

اگر، الدعا مخ العبادة ،آیا خواندن نبی و غیره را در وقت حاجت شرک نیست؟

مشرکین اقرار داشتند که عبد خدا هستند و شرک آن ها به خاطر دعا و زبح وپناه بردن به غیر خدا بود.

مشرکین خالقیت و رازقیت خداوند را قبول داشتند لکن شرک آن ها به این دلیل بود که غیر را می خواندند و می گفتند: انه یقربنا الی الله.

دعا و خواندنِ صالحین هم شرک است چون قرآن کسانی که به ملائکه و عیسی و صالحین روی اوردند را کافر دانسته است.

جواب های محمدبن عبدالوهاب به اشکالات

1.    مردم در روز قیامت به آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر استغاثه می کنند

جواب: الاستغاثه بالمخلوق فیما یقدر علیه لا ننکرها کما قال تعالی: «فَاستَغَثَهُ الَّذِى مِن شِیعَتِهِ عَلى الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ».

استغاثه به انبیاء در دنیا و آخرت جایز است. در قیامت مردم از انبیا درخواست می کنند که برای آن ها دعا کنند: خداوند اعمال انسان ها را زودتر حساب کند تا از سختی موقف رها شوند. اما بعد از ممات: انکر السلف علی من قصد دعا الله عند قبره فکیف دعاؤه بنفسه؟![3]

2.    وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام در آتش افتاد، جبرئیل علیه السلام به او گفت: ألک حاجة... اگر استغاثه به غیر شرک بود جبرئیل علیه السلام آن را به ابراهیم عرضه نمی کرد.

جواب: جبرئیل علیه السلام عرض علیه ان ینفعه بامر یقدر علیه.

صنعانی:

من فعل ذلک أی الدعا و الندا و الاستغاثة و الالتجاء لمخلوق فقد اشرک فی العبادة... وان اقر بالله و عبده و لم یخرجه اقراره و عبادته عن الشرک و عن وجوب سفک دمه... کما لم یخرج المشرکین.

اشکال: مردم در روز قیامت به آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر استغاثه می کنند

جواب: نفسِ جواب محمد بن عبدالوهاب، الا اینکه می گوید: والکلام فی طلب القبوریین من الاموات او مِن الاحیاء الذین لا یملکون لانفسهم نفعا ولا ضرا و... ان یشفوا مرضاهم و یردوا غائبهم و... هولاء الذین قال الله فیهم:« وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا یَستَطِیعُونَ نَصرَکمْ وَ لا أَنفُسهُمْ یَنصرُونَ» و «إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکمْ».

قد سمی الله الدعا عبادة بقوله تعالی: «ادْعُونى أَستَجِب لَکمْ إِنَّ الَّذِینَ یَستَکْبرُونَ عَنْ عِبَادَتى».

و الدعا مخ العبادة رواه الترمذی و فی روایة: الدعا هو العبادة ثم قرأ صل الله علیه و اله و سلم: «وَ قَالَ رَبُّکمُ ادْعُونى أَستَجِب لَکمْ إِنَّ الَّذِینَ یَستَکْبرُونَ عَنْ عِبَادَتى».

حاصل استدلال وهابی ها:

دعا غیر خدا به نحو استغاثه و طلب حاجت طبق وجوهی که ذکر شد کفر و شرک اکبر است.

«وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»

«لَهُ دَعْوَةُ الحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا یَستَجِیبُونَ لَهُم بِشىْء»

«قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشف الضرِّ عَنکُمْ وَ لا تحْوِیلاً»«أُولَئک الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَب وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخَافُونَ عَذَابَهُ»

همه این آیات اثبات می کند دعا عبادت است.

والجواب:

الدعا و الاستغاثة بغیر الله علی وجوه ثلاثة

1.    یهتف باسمه مجردا: یا محمد

2.    بگوید: یا فلان کن شفیعی الی الله فی قضاء حاجتی

3.    بگوید: یا فلان اقضِ دینی او اشف مریضی

لیس فی شیء من هذه الوجوه مانع و محذور فضلا عما یوجب الشرک

دلیل:

1.    علم بحال المسلم الموحّد المعتقد بان غیر الله لا یملک لنفسه شیئا پس می فهمیم که از غیر خدا درخواستِ دعا کرده است.

2.    وجوب حمل فعل المسلم علی الصحة مهما أمکن.

3.    عدم جواز تکفیر المقر بالشهادتین الا مع الیقین و عدم جواز هجوم بر خون و مال یغیر یقین.

پس حالت اول: بر طلب دعا حمل می شود.

حالات سوم: از قبیل مجاز در اسناد ( که به آن مجاز عقلی[4] می گویند) می باشد. چون به سبب دعای پیامبر خدا شفا داده می شود، شفا به پیامبر نسبت داده شده است. و قرینه : مسلمان بودن طلب کننده است.

مانند اسناد دادن رزق و إغنا (که جز خدا بر آن قادر نیست) به غیر، «فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ» [النساء: 8] و «وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» [التوبة: 74].

و نسبت دادن خلق، شفا دادن اکمه و ابرص و زنده کردن مردگان، به حضرت عیسی علیه السلام با اینکه فقط خداوند قادر بر این کارهاست «أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّه» [آل عمران: 49].

و اگر مانع مرگ است که می گوییم انبیاء و دیگران در عالم برزخ زنده اند.

سمهودی درکتاب وفاء الوافاء: توسل از پیامبر به این معناست که او قادر بر سبب شدن با دعا و شفاعت کردن نزد خدا مانند حدیث: «اسالک مرافقتک فی الجنة» در حالیکه جز خدا قادر بر مرافقت دادن به کسی با پیامبر در بهشت نیست.

اگر در حالت اول و سوم مستغاث مستقل فرض شود فنحن منه براء.

درخواست از حی و میت عقلا و شرعا مشکل ندارد.

درخواست از حی را وهابیون پذیرفته اند، پس بحث نمی کنیم.

ابن تیمیه:

طلب از میت بدعت است

 اما المیت من الانبیاء و الصالحین و غیرهم فلم یشرع لنا ان نقول: ادع لنا و لا: اسأل لنا ربک و لم یفعل هذا احد من الصحابة و التابعین...و لم یجیئوا الی قبر النبی صل الله علیه و اله قائلین: یا رسول الله ادع لنا... بل هو بدعة ما انزل الله بها من سلطان... فإذا ارادوا الدعاء لم یدعوا الله مستقبلی القبر

محمدبن عبدالوهاب و صنعانی:

طلب از میت شرک است.

جواب:

الحق جواز ذلک لانّ...

1.    اگر عدم جواز به خاطر مخاطب قرار گرفتن معدوم است، حرف شما باطل است به دلیل زنده بودن انبیاء و اینکه او یسمع الکلام و یرد الجواب و ان علمه بعد وفاته کعلمه فی حیاته و ان اعمال الامة تعرض علیه و انه یستغفر لهم و کما یدعو بالمغفرة یدعو لهم بغیرها من خیر الدنیا و الاخرة

دلیل زنده بودن: «الذین قُتلوا فی سبیل الله احیاء عند ربهم یرزقون» و درجة النبوة اعظم

مع ان الروح باقیة و یمکنه السوال و الدعاء

و مع ان "المیت لا یسمع"، لیس من الوجبات فمن اعتقده إما مصیب إما مخطئ فلا یوجب اعتقاده شرکاً

2.    بر فرض که نمی شنود یا قدرت بر دعا نداشته باشد طلب از او مانند درخواستِ خواندن از کسی که گمان می رود بتواند بخواند اما توانایی خواندن ندارد. این ها موجب شرک نمی شود.

3.    اگر منع به خاطر عدم ورود نص است پس وجود نص در حی و زنده بودن انبیاء در برزخ کافیست.

4.    ادعای اینکه سلف از میت درخواست دعا نکردند کذب است:

سمهودی: وقد یکون التوسل بع بعد الوفاة بمعنی طلب ان یدعو کما کان فی حیاته و ذلک فیما رواه البیهقی من طریق اعمش عن ابی صالح عن مالک الدار و رواه ابن ابی شیبة بسند صحیح عن مالک الدار:

اصاب الناس ... فجاء رجل الی قبر النبی صل الله علیه و اله فقال یا رسول الله استسق لامتک فانهم قد هلکوا.

5.    اگر به خاطر توهم این است که دعا عبادت است پس باید در حی هم عبادت باشد.

6.    ادعاء ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب" لم یفعل ذلک احد من الصحابة" شهادةٌ علی النفی و شهادت بر نفی غیر مقبول است، زیرا آیا آن ها با تمام صحابه زندگی کردند؟ آیا آنها به احوال جمیع صحابه احاطه داشتند؟

7.    ترک صحابه دلیل بدعت بودن کاری نیست لجواز ترک المستحب او المباح بلکه اگر پیامبر کاری را ترک کند دلالت بر حرمت نمی کند بنفس الدلیل (پس ترک صحابه به طریق اولی چنین دلالتی ندارد).

8.     لو سلمنا ترک صحابه دلالت بر بدعت بودن کاری می کند چه چیزی آن کار را شرک و کفر می گرداند.

جواب شبهات وهابیت در مورد خواندن دیگران.

1.    دعا در آیه «فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا» [الجن: 18] به معنی ندای خاص است یعنی ندا به قصد الوهیت مدعو و اظهار نهایت خضوع و تذلل و افتقار، که چنین ندایی عبادت است لذا چنین ندایی برای غیر خداوند جایز نیست، اما خواندن غیر خدا به غیر این قصد عباد نیست. خداوند می فرماید: «لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا» [النور: 63]

اطلاق دعا بر عبادت در امثال این آیات یا از باب اینست که عبادت

1.    یکی از افراد معنی لغوی دعا ست

2.    حقیقت عرفیه شده در دعا

3.    مجاز مشهور شده در دعا

2.    الدعا مخ العبادة، لا یراد مطلق الدعا بل دعاء خاص یعنی: دعاء الله مخ عبادة الله.

چون این دعا نهایت خضوع را در بر دارد و عبادت بشمار می رود.

3.    «وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ» [الأعراف: 197] و«إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ» [الأعراف: 194] دلالت دارد بر اینکه آن ها معتقد بودند غیر خدا مستقلا قادر بر یاری اند نه با دعا و شفاعت نزد خدا، وإلا آیه نمی توانست در رد آن ها باشد زیرا می توانند بگویند ما معتقدیم این ها بدون خدا نمی توانند کاری بکنند اما آن ها با اجازه خدا قادرند دعا کنند و ما چیزی غیر از این از ایشان نمی خواهیم و خداوند است که دعا را می پذیرد یا رد می کند.(البته در مورد صالحین نه احجار و بت ها)

4.    معیت در این آیه به معنی مساوات است و کسانی که نبی صل الله علیه و اله را می خوانند او را مساوی خداوند قرار نمی دهند. اگر معنی "مع" در آیه، مجرد معیت در وجود باشد هر نوع دعای غیر خدایی در مسجد حرام خواهد بود مثلا بگوید: یا الله اغفر لی و یا فلان اسقنی ماء

5.    (خارج از کتاب): اگر مراد از دعا در این آیات مطلق خواندن بود باید خواندن پیامبر در حال حیات هم حرام و شرک می بود

پاسخ به شبهات ابن تیمیه:

1.    روایت ود و سواع و ...

جواب: آنچه موجب تکفیر آن ها شد پرستش اصنام بود نه تبرک به قبور

2.    عکوف علی القبور و ... اصل الشرک

جواب: تعبیر کردن به عکوف از زیارت، برای تشبیه کردن زیارت به عکوف بر اصنام، نشان از گمراهی ابن تیمیه دارد. البته بعدا استحباب زیارت قبور ثابت خواهد شد.

از اینکه زیارت اصل شرک است:

        الف: اگر منظور این است که زیارت سبب تام در شرک است بطلانش واضح است به دلیل تبرک و تعظیم قبور انبیاء توسط نسل های زیادی از مسلمانان و منجر به شرک نشدن.

        ب: و اگر منظور این است که احتمال دارد به شرک منتهی شود، چنین احتمالی موجب حرمت نمی شود کما اینکه ظهور معجزه از پیامبر منجر به پرستیده شدن او نمی شود چون در هر دو مورد، ادله قطعیه مبنی بر عدم خدا بودن شخص وجود دارد.

اگر احتمال ترتُّب حرام بر فعل مباح یا راجح موجبِ تحریم شود همه افعال حرام می شوند.

3.    حدیث پیامبر که فرمود:

اللهم لا تجعل قبری وثنا یعبد.

جواب: در این حدیث پیامبر دعا فرموده که خدا امتش را از پرستش قبر حفظ کند ولی ما ثابت کردیم تعظیم قبر پرستش نیست.

4.    قول ابن تیمیه: فرق بین در خواست در زمان حیات پیامبر یا صالح با زمان مرگ یا غیبت او این است که در زمان حیات و حضورش کسی او را نمی پرستد!

جواب: دیوانه هم به این فرق گذاری ابن تیمیه می خندند. همانا سبئیة امیر المومنین را درحضورش عبادت کردند.

5.    قول ابن تیمیه: احدی ازسلف امة ... در کنار قبور انبیاء نماز نخوانده و دعا نکرده و از آن ها چیزی نخواسته است.

جواب:

1.    ابوجعفر منصور از امام مالک که از سلف امت است پرسید: استقبل القبلة و ادعو، أم أستقبل رسول الله؟ فقال: لِمَ تصرفُ وجهَک عنه و هو وسیلتک و وسیلة ابیک آدم الی یوم القیامة بل استقبله و استشفع به.

فضیلت داشتن مکانی برای نماز نزد ابن تیمیه نیاز دارد به اینکه ملکی بر او نازل شود، اما برای تکفیر و ریختن خون مسلمانان، ظنون و اوهام، برای او کافی است.

2.    در کتب مختلف داستان کسانی که بعد از وفات به پیامبر استغاثه کرده اند ذکر شده است.

مثل: وفاء الوفاء، مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام.

که در آن ها چندین واقعه درباره استغاثه به پیامبر و و نتیجه گرفتن از آن نقل شده است.

3.    عدم جواز استغاثه احتیاج به دلیل دارد نه جواز.

6.    این که گفت: قول کثیر من الضلال: هذا اقرب منی...لا یمکننی ان ادعوه الا بهذه الواسطة...

جواب:

1.    لا یقوله و لا یعتقده احد من المسلمین و لم نسمع الی الان من احد.

بله گاهی امید اجابت در دعای دیگری برای شخص است. و این مانعی ندارد. مثل اینکه خدا قادر است دعا را بدون صلوات بر پیامبر اجابت کند اما امر کرده به صلوات برای اجابت دعا( کما صرح ابن تیمیه)

2.    بر فرض که کسی چنین سخنی بگوید، مخطئ است نه مشرک و کافر.

7.    استدلال به« وَ إِذَا سأَلَک عِبَادِى عَنى فَإِنى قَرِیبٌ»

جواب: استدلال به این آیه بر اثبات امکان دعا بلاواسطه، سخن زائدی است چرا که کسی منکر آن نیست.

8.    قول ابن تیمیه: اگر گمان می کنی غیر اعلم به حالت و اقدر به اعطا است...

جواب: کسی از مسلمین چنین گمانی ندارد

اگر به غیر مراجعه می کنند به دلیل این گمان نیست و این افترائی بر مسلمین است.

اگر مراجعه به غیر خدا دلالت می کند که غیر را اعلم و ارحم می داند پس:

چرا: پیامبر بنابر روایت شما از خدا روگرداند و از عمر درخواست دعا کرد: لا تنسنا من دعائک یا أخی.؟

چرا پیامبر از ما خواسته از خدا مقام وسیلة را برای او بخواهیم؟

چرا عمر از اویس قرنی خواست برای او استغفار کند؟

چرا مردم از پیامبر نماز باران خواستند و خودشان مستقیم از خدا نخواستند؟

9.    قول ابن تیمیه: اگر مستحق عقاب و رد دعا باشی، نبی نمی تواند خدا را بر چیزی که کراهت دارد وادار کند و اگر نه که خداوند اولی است به رحمت و قبول دعا.

جواب:

1.      اگر چنین است پس فرقی بین حی و میت نیست زیرا در صورت دعای حی هم اگر خدا کسی را مستحق عقاب بداند دعای حی خدا را از وادار به بردن به بهشت و مغفرت نمی کند. پس چرا از حی طلب دعا می کنید؟!!

2.      البته مستحق عقاب با دعای غیر که امید اجابتش می رود، گاهی مورد رحمت قرار می گیرد و وفرقی بین حی و میت نمی کند

3.      اگر بنده مستحق عقاب و رد دعا است چرا به او دستور داده شده که دعا کند. والله تعالی لا یامر بما یکره؟ و لمَ لم یرحم بدون الدعاء و شفاعة ( دعا و شفاعت در همان صورتی که شما قبول داردید)؟

10.        هذا مشروع فی الحی دون المیت...

جواب: لا فرق بین الحی و المیت فی هذا المجال و اذا کان المطلوب الدعا و الشفاعة لم یکن المطلوب غیر مقدور

11.        حتی طلب از حی فیما یقدر در برخی موارد لایجوز

جواب: ان اراد بالنهی: کراهة، فله وجه اذ لا ینبغی مسالة الناس مع امکان الاستغناء عنهم، وان اراد التحریم، فهو مردود علیه ولکن کل ذلک خروج عما نحن فیه فان کلامنا فی الاستغاثة بالمخلوق لیکون شافعا و لا شک ان ذلک راجح لا کراهة فیه فان الله تعالی یحب التوسل الیه بکرام خلقه.

پاسخ به شبهات محمد بن عبدالوهاب:

1.    قوله: "مشرکین اقرار داشتند که عبد خدا هستند و شرک آن ها به خاطر دعا و زبح وپناه بردن به غیر خدا بود"[5]

و " مشرکین خالقیت و رازقیت خداوند را قبول داشتند لکن شرک آن ها به این دلیل بود که غیر را می خواندند و می گفتند: انه یقربنا الی الله"

جواب: درست است که آن ها اعتقاد داشتند که خدا خالق و رازق است اما شرک آن ها به این خاطر بود که آن ها غیر خدا را(چه جماد و چه انسان صالح یا غیر صالح) پرستش می کردند و همچنین کسانی یا اشیاءی غیر خدا را تعظیم کرده و به آن ها پناه می بردند در حالی که از تعظیم و پناه بردن به آن ها (به دلیل نداشتن مقام و منزلتی نزد خدا) نهی شده بودند و همچنین برای غیر خدا شرف و تدبیرا و اختیار ذاتی قائل بودند.

اما مسملمان کسی را تعظیم می کنند که خدا دستور به تعظیم داده و به کسی استغاثه می کنند که خدا او را مغیث قرار داده و...

کل این امور چون به امر خداست عباد خداست اگر چه متعلق این امور غیر خدا باشند، کما اینکه تعظیم کعبه و طواف آن و تعظیم حجر الاسود و مقام ابراهیم و الصلاة عنده در حالیکه همه جمادند، عبادت است.

2.    قوله: دعا و خواندن صالحین هم شرک است چون قران کسانی که به ملائکه و عیسی و صالحین روی اوردند را کافر دانسته است.

جواب: کفر آن ها به خاطر این بود که آن ها را إله می دانستند نه به خاطر خواستن شفاعت یا استغاثه به آن ها.

3.    قوله فی جواب الاشکال: الاستغاثه بالمخلوق فیما یقدر علیه لا ننکرها

پس چرا در شفاعت با اینکه اقرار داری که پیامبر قادر بر شفاعت است می گویی طلب شفاعت از پیامبر شرک است بلکه طالب شفاعت باید بگوید: اللهم شفعه فیّ...

نکات پیایانی

1.    تفصیل وهابیت بین مقدور و غیر مقدور فایده ای برایشان ندارد چون مراد مسلمان طلب دعا و شفاعت که مقدور هستند می باشد. من هنا یعلم فساد تفرقة بین استغاثة ابراهیم بجرئیل و استغاثتنا بالنبی صل الله علیه و اله لانّ کلاهما فی امر مقدور

2.    التفصیل بین الحی و المیت ولو فیما یقدر تحکمٌ محض لم یات الصنعانی علیه بدلیل،

3.    مما یدل علی جواز الاستغاثه بغیر الله من النقل:

اذا انفلتت دابة احدکم بارض فلاة فلیناد یا عباد الله احبسوا فان لله عباداً یجیبونه

اذا ضل احدکم شیئاً أو اراد عونا و هو بأرض لیس فیها انیس فلیقل: یا عباد الله أعینونی، و فی روایة: اغیثونی، فإن لله عباداً لا ترونهم.

الفقهاء ذکروا ذلک فی آداب السفر

نقد: سند حدیث دوم منقطع است، و در سند اول معروب بن حسان است که این عدی او را " منکر الحدیث" دانسته است.

جواب:

1.    فقها مضمون این دو حدیث را قبول کرده اند

2.    بر فرض آنچه می گویید درست باشد آوردن این حدیث توسط ائمة حدیث در کتبشان آن را بی نیاز از تصحیح می کند

نقد صاحب المنار: ندا برای کسی است که امید دارد کسی در بیابان باشد که او را نمی بیند.

جواب: این تاویل مخالف" فإن لله عباداً لا ترونهم" است زیرا صریح یا نزدیک به صریح است که آن عباد از جمله کسانی است که دیده نمی شوند

نقد کلی استغاثة

 حدیث: ابوبکر قال: قوموا نستغیث برسول الله من هذا المنافق فقال (ص) انه لا یستغاث بی انما یستغاث بالله

جواب: علی تقدر صحت سند، محمول علی ان المستغاث حقیقی فقط خداست. مثل قوله (ص):لَمْ أَحْمِلْکُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ حَمَلَکُمْ. مع انه خارج عن محل النزاع چرا که انچه وهابیت با آن مخالفند استغاثه در امر غیر مقدور است اما انچه از پیامبر خواسته شده دفع مفسد نفاق ان شخص است که مقدور است.[6]



[1] . چاپ: 5 ، ناشر: المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام

[2] .

[3] .بنابر حرف وهابیت اشکال دیگری مطرح است و آن اینکه مردم با رجوع به آدم و ابراهیم و... (غیر از پیامبر) و طلب کردن کاری که مقدور آن ها نبود مشرک شده بودند.

[4] . اسناد الفعل الی الغیر ما هو له سبب او غیره.

[5] . این کذب صریح است چون ایه می فرماید: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِیُقَرِّبُونَا إِلى اللَّهِ زُلْفَى»

[6]. مضافا: اگر حدیث درست باشد باید مطلق استغاثه حرام و شرک باشد و این مخالف کلام خدا و روایات و حتی قول خود واهبی هاست

  • سید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی